• وبلاگ : ديده بان
  • يادداشت : رئيس جمهور بعدي کيست؟... دکتر، مهندس يا روحاني؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    انتخابات دهم رياست جمهوري در فاز جديد ، وارد حساسيت نويني گرديده که درآن دو مقوله اصلاح طلبي و اصولگرائي ، نيازمند بازتعريف و تبيين مفهوم و تعيين مصداق جديد مي نمايد . جمعي از اصولگرايان و يا به تعبيري همان محافظه کاران سابق چنين وانمود مينمايند که جناح مقابل آنان از اصول ، مغفول مانده و بناي بر ساختار شکني به نفع بيگانگان را دارند و با اين تبيين عوامفريبانه تلاش خود رادر جهت حفظ و بقاي بر قدرت مضاعف نموده و در تخريب شخصيت هائي که خود پايه گذار آن اصول در نظام موجود بوده اند به هر وسيله اي متوسل ميگردند .

    از منظر اصلاح طلبان ، اصلاح طلبي ، غفلت از اصول نبوده بلکه به اعتقاد آنان اصرار بر بقاي معيارهاي ناکارآمد ، مانع توسعه و پيشرفت امور بوده و آن اصول و معيارها را نيازمند بازنگري و اصلاح ميدانند .

    شعارها و وعده هاي انتخابتي تحقق نايافته دولت نهم از جمله : وعده آوردن نفت برسفره هاي مردم ، وعده اعلام اسامي مراکز و باندهاي مافياي اقتصادي و تحقق عدالت و مهرورزي ... از موارد برگرفته ازديدگاه منتسب به اصولگرائي است که در يک دوره کاري چهار ساله عليرغم بهره مندي از مواهب و پشتوانه هائي همچون حاکميت يکدست و بالاترين درآمد نفتي در تاريخ حيات نظام جمهوري اسلامي ، ناکارآمدي اين ديدگاه را به اثبات رسانيده است .

    در اين رابطه از علل و عوامل مؤثر در اين عدم توفيق را ميتوان وابستگي اين ديدگاه و نگرش به عقبه اي فکري و ذهني دانست که ناکارآمدي آن در کوران انقلاب آزمايش شده و در زمان حيات بنيانگذار جمهوري اسلامي نيز بايکوت گرديده بود ،که تلاش دولت نهم دراحياي اين ديدگاه به روش آزمون و خطا اين ناکارآمدي را اثبات مجدد نمود .

    اما برتري اصلاح طلبي مبتني بر اصولمداري ميرحسين که در بحراني ترين شرائط کشور بامقايسه شاخص هاي اقتصادي ، سياسي و فرهنگي به اثبات رسيده مبتني به نگرشي اعتقادي است که اصالت آن به عنوان اصول انقلاب مورد تأييد صاحبان انديشه اي است که به دور از طمع به مناسب حکومت و قدرت از پشتوانه اي مردمي نيز برخوردار ميباشند .

    اينجاست که ديدگاه ميرحسن موسوي را بايد نماينده تفکري دانست که با پشتوانه اعتقادي آزموده و غير وابسته به مباني فکري ذهن گرا ، براي تحقق اصلاحاتِ مبتني بر اصول ميتواند مورد اعتماد واقع گردد .