بسیاری از ما آدم ها نمی دانیم کسی هست که انتظار ما را می کشد . کسی که دست یاریش را به سویمان دراز کرده است ، تا کمکمان کند. زمانی که در دریای مواج مشکلات گرفتار شده ایم و در حال غرق شدن هستیم ، دستی که به طرفمان دراز شده تا به ما کمک کند را نمی بینیم .
بی آنکه بشنویم صدای یاری دهنده را که نام ما را فریاد می کند . بی آنکه بدانیم او به ما خیلی نزدیک است . آنوقت است که باز دست و پا می زنیم تا خود را نجات دهیم ، غافل از اینکه با هر تلاشی گرفتارتر می شویم .
آری بسیاری از ما آدم ها نمی دانیم که این خود مائیم که راه را بر یاری دهنده بسته ایم . این ما هستیم که او را فراموش کرده ایم وگرنه نگاه او همیشه روشنی بخش خانه ی دل مان است ، این ما هستیم که پنجره ی قلب هایمان را بسته ایم .
آری بسیاری از ما آدم ها ، نمی دانیم که حسین (ع) و حسینیان ابدی اند . مشکل در آزادگی ماست . حسین (ع) همیشه هست ، حسین (ع) نفس می کشد باریه های مهدی (ع) ، حسین (ع) ما را به سوی خود می خوان با نوای مهدی (ع) .
آری ، بسیاری از ما آدم ها نمی دانیم به هر طرف که سر بگردانیم ، در میان همین صدای ماشین ها ،دود خیابان ها ، شلوغی شهرها و همهمه ی انسان ها ، خیمه ی اماممان برافراشته است و اوست که نگاه رئوفش همه قلب ها را به سوی خود می خواند . کافیست فقط مرکب هایمان را به سویش برانیم . کافیست فقط در محضرش زانوی احترام برزمین بسائیم. کافیست شرمسار، سر به زیر افکنده ، بگوییم : « ای فرزند رسول خدا ! ما راه بر تو بسته ایم ، دست نیاز به سوی دیگری دراز کرده ایم .
کوه گناهمان گرده ی زمین را بی تاب کرده است . اینک از کرده ی خود پشیمانیم و به درگاه خداوند توبه می کنیم و آماده ایم که هستی ناچیزمان را در راه شما قربانی کنیم.»
آن وقت است که چشم می گشاییم و گرمای آغوش امام آن چنان نوازش بخش روح و جانمان شده است که دیگر تصویر هیچ آغوش بازی اجازه ی ورود به حریم ذهنمان را نخواهد داشت . آری، آنوقت است که همه ی ما آدم ها می دانیم ، همه ی ما می دانیم که ...