ای مولای خوبی ها امام عشق ارباب پاکدامن ها من گاهی ، گاهی که نه بیشتر اوقات تو را فراموش میکنم. راستش فراموشکار شده ام مدتیست اصلا از ذهنم دور شده ای ... وای خدای من حتی مرور این کلمات هم برای شکستم بغضم کافی بود.
امشب هیچ مناسبتی برای تو نیست و من هم اصلا قرار نبود متنی بنویسم اما شاید مانند آن قلم هایی که از خدا دستور می گرفتند این کی بورد هم از عرش الهی فرمان می گیرد و من امشب میزبان فرزند زهرا شده ام باور کنید دارم احساس میکنم الان امام مهدی در وبلاگم آنلاین است. آقاجان به مادرت سوگند تا به چیزی اعتقاد نداشته باشم نمی نویسم.حالا که دارم آرشیوم را مرور میکنم می بینم که ازهمه نوشته ام جز تو! شاید چون تاکنون درکت نکرده بودم! من ظرفی ناچیز و قلبی کهنه د ارم که هر روز با گناهانم چربش می کنم و البته که برای آب زلالی چون تو مامن مناسبی نیست. من امشب سخن دیگری با تو ندارم، خودت این اشکها را بگیر اینها با تو درد دل ها دارند... اصلا نوشته ام را ویرایش هم نمی کنم هر چه بادا باد. ولی بدان که خیلی دوستت دارم.همین.