سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/3/25
12:4 صبح

امشب امام زمان در وبلاگ من آنلاین بود!

بدست اسماعیل معنوی در دسته مهدی

وقتی روزنامه،  کار میکردم همیشه به بچه ها میگفتم جوری بنویسید که انگار قرار است یک نسخه از نشریه را خود امام زمان(جان عالم به فدایش باد) شخصا ورق بزند. وقتی با این نوع نگاه، کار می کردیم حال و هوای عجیبی بود. خاطرم هست گاهی برای اینکه یک کلمه تهمت به کسی نزنیم ساعتها روی جمله بندی ها دقت می کردم. باور کنید هیچ مناسبتی نداشت که امروز این حرفها را بزنم اما نمی دانم چرا یکدفعه یاد امام مهربانی ها افتادم. با خودم فکر میکنم ای کاش بجای این همه آدم های جور واجور که از این وبلاگ دیدن می کنن فقط و فقط روزانه تو از کوچه ما عبور می کردی و آمارگیرم به عشق تو تنها عدد 1 را نشان م داد. این یک برای من از هزاران بازدید دیگران با ارزشتر بود، پا را فراتر می گزارم ای کاش در قلبم فقط برای یکشب بعنوان میهمان آنلاین می شدی.
ای مولای خوبی ها امام عشق ارباب پاکدامن ها من گاهی ، گاهی که نه بیشتر اوقات تو را فراموش میکنم. راستش فراموشکار شده ام مدتیست اصلا از ذهنم دور شده ای ... وای خدای من حتی مرور این کلمات هم برای شکستم بغضم کافی بود.
امشب هیچ مناسبتی برای تو نیست و من هم اصلا قرار نبود متنی بنویسم اما شاید مانند آن قلم هایی که از خدا دستور می گرفتند این کی بورد هم از عرش الهی فرمان می گیرد و من امشب میزبان فرزند زهرا شده ام باور کنید دارم احساس میکنم الان امام مهدی در وبلاگم آنلاین است. آقاجان به مادرت سوگند تا به چیزی اعتقاد نداشته باشم نمی نویسم.حالا که دارم آرشیوم را مرور میکنم می بینم که ازهمه نوشته ام جز تو! شاید چون تاکنون درکت نکرده بودم! من ظرفی ناچیز و قلبی کهنه د ارم که هر روز با گناهانم چربش می کنم و البته که برای آب زلالی چون تو مامن مناسبی نیست. من امشب سخن دیگری با تو ندارم، خودت این اشکها را بگیر اینها با تو درد دل ها دارند... اصلا نوشته ام را ویرایش هم نمی کنم هر چه بادا باد. ولی بدان که خیلی دوستت دارم.همین.

ا

88/4/16
6:6 عصر

سلام برسرزمین اعتکاف

بدست اسماعیل معنوی در دسته اعتکاف، مهدی، کربلا

احمد-علی-زهرا-میلاد-مریم-بابک... و تو همچنان اسامی مدعوین خود را می نوشتی و من هماره در حسرت یک نیم نگاه.

 نمی دانم شاید ظرف چرکین قلب من طاقت جوشش طراوت شراب اعتکافت را نداشت، به کدامین خطا از صفحه عاشقانت قلم گرفته شدم؟! شاید نه ! همین که امروز به تو امیدوارم و به سوی تو آمده ام خود نشانه ای از شعله ور بودن مشعل عشقت در صحرای سرد و ناریک قلبم است.

همیشه برایم سوال است فرزند زهرا این روزها در کدام مسجد به اعتکاف می رود. کدام حریم برای وجود نازنینش پاکتر است؟ برای او که عین پاکی و عین صداقت و عین صفاست ... کدام حریم بهتر از سرزمین خونین کربلا.. همان جایی که هنوز با خاطراتش زنده ام و اگر کسی از کوچه قلب ما عبور می کند به حرمت این است که روزگاری با پای پیاده به شوقش طی طریق کردم ...

سلام برسرزمین اعتکاف مهدی(عج)...کربلا

l