سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/12/12
10:35 عصر

ایمیلی از جانب امام خمینی(ره)

بدست اسماعیل معنوی در دسته نامه، پیک، امام خمینی

·       چندی پیش پیکی از جانب امام روح الله  به همه خبرگزاری ها ایمیلی فرستاد/امام خمینی از فردوس برین بر بهترین ملت تاریخ سلام فرستادند/انبیاء و اولیاء بر وجود اینچنین امتی افتخار کردند/ملائکه الهی از روز 22بهمن مدام در حال صلوات فرستادن بر این مردم خوش عهدند/امام روح الله در حالیکه بزرگانی چون مدرس، شیخ فضل الله نوری و نواب صفوی در سمت راست و مطهری و بهشتی و سیدمصطفی در سمت چپ او بودند از اقتدار و صلابت نائب امام عصر تقدیر کردند/بهشت آذین بسته شده و خوبان تاریخ از اینکه انقلاب اسلامی جان تازه ای گرفته خدا را شکر می کنند/آیت الله بهجت آیت الله بروجردی وآیت الله قاضی برای سلامتی امام خامنه ای دست بر دعا برداشته اند و یاران خاص حضرت مهدی(عج) دعا می کنند که انشااله بزودی پرچم اسلام را ایشان به حضرت مهدی(عج)  تحویل دهند/ در پایان این ایمیل روح اله الموسوی الخمینی از ملت ایران به جهت حضور بی سابقه در راهپیمایی 22بهمن تشکر کرد و فرموده اند با دلی آرام و ضمیری امیدوار به شما عرض می کنم، مادامی که همچون امروز پشتیبان ولایت فقیه باشید به مملکت شما آسیبی نخواهد رسید/گفتنی است آی دی پیک ویژه امام به شرح زیر است:

·          khomeini-behesht@velayat.ir

              


88/12/6
10:4 عصر

ریگی، که از کفش ملت درآمد!

بدست اسماعیل معنوی در دسته ریگی

بالاخره خبر دستگیری عبدالمالک ریگی تروریستی که زندگی مردم شرق ابران را ناامن کرده بود منتشر شد.الهی شکر.

88/9/6
7:16 عصر

استقبال چندین هزارنفری از 2 استاد دانشگاه ...!

بدست اسماعیل معنوی در دسته حاجتی، دانشگاه اهواز، شهدا، استاد، دانشجو

به خودم قول داده بودم در اولین فرصت یه «دمت گرم» درست و حسابی به بروبچه های دانشگاه آزاد اهواز بگم. شنیده بودم که قرار است 2شهید گمنام در دانشگاه دفن کنند راستش را بخواهید ابتداءً چشمم آب نمیخورد برنامه قابل توجهی از آب دربیایدچون فهمیده بودم در 13آبان دانشگاه اهواز خبرهایی شده بود، باخودم مدام میگفتم کاش به این شهدای مظلوم بی حرمتی نشود و باز عده قلیلی کوته فکر مشکل ساز نشوند
،
صبح روز موعود بخشی از مسیر را پیاده آمدم ...وای خدای من این شهدا برای این جوانان چه کرده اند که با این شور و شوق شعار میدهند. حاجتی امام جمعه اهواز هم که حدود 20 دقیقه با فریادهای آتشین واستدلال های جوان پسندش جمعیت را مبهوت کرده بود. 
 به حیاط دانشگاه که رسیدیم پسری را دیدم که با لباسهای مدروز در حال سردادن شعار«مرگ بر ضدولایت فقیه» بود با خودم فکر کردم دارد مسخره می کند وقتی به پشت سرش برگشت در اوج شگفتی دیدم که روی سینه اش اتیکت نصب کرده ونوشته «خادم شهدا» هیچ چیزی برای گفتن نداشتم فقط توی دلم گفتم «اسماعیل یه کم خجالت بکش... بازم زود در مورد آدمها قضاوت کردی؟!» خلاصه اینکه بچه های دانشگاه با هر تیپ وحجاب وقیافه ای حماسه آفریدند . همین
واما حالا که دارم این متن رو می نویسم یه چیز جالب به ذهنم رسید، کاش بچه های دانشگاه ازاداهواز بالای مزار  این فرزندان گمنام روح الله تابلویی نصب می کردند ومی نوشتند«قابل توجه دانشجویان عزیز: از امروز  کلاس ایثار وآزاد مردی در این مکان برگزار می شود...زمان: هرموقع که دلتان گرفت و آماده پذیرش معرفت بودید.»

88/8/23
9:26 صبح

بازگشت من...

بدست اسماعیل معنوی در دسته پدر

 هشت ماه بود که به خانه نیامده بودم و پدرم رو ندیده بودم.چندماهی بود که خودم رو سرزنش می کردم، بی معرفتی هم حدی داره پسر!  اهواز با هوای گرمش پاک کلافه ام کرده بود و حجم عظیم درس ها که یک خط درمیان می گذرانمشان و امورات شغلی ام که تاحدود یازده شب نفسگیر است ، از من انسانی ماشینی ساخته بودو اما حالا خوشحالم خوشحال از اینکه قید یک هفته حقوق را زده ام و مرخصی ام را بجای اینکه برای تفریح یا بیماری استفاده کنم برای عرض ادب و دست بوسی پدرم صرف کرده ام و الان در هوای مطبوع نصف جهان تنفس می کنم. دیشب به محض رسیدن به خانه با شلغم گرم مواجه شدم که تا حدودی غافلگیرکننده بود.

( البته من خودم خوزستانی الاصل هستم) 


88/8/12
11:34 عصر

لازمه یوزارسیف بودن خوشکلی نیست!

بدست اسماعیل معنوی در دسته یوزارسیف

داشتم توی مطال قدیمی گشتی می زدم که یکدفعه به مطلب یوزارسیف رسیدم این مطلب تقریبا پربازدید ترین مطلبم بود و در بسیاری سایت ها و وبلاگ های معتبر هم انعکاس پیدا کرد هرچند موضوعش قدیمیه اما فکر می کنم یه مرور کوتاه جالب باشه. 22/11/1387:ساعت: 1:46 این مطلب رو نوشته بودم.
من طرفدار احمدی نژاد نیستم اما هوادار و حامی ر اهی هستم که معتقدم بوی عدالت می دهد و احمدی نژاد هم اکنون تا حدودی در این راه گام نهاده و البته انتقادات فراوانی هم به او وارد است و نباید معصوم جلوه داده شود که این بزرگتریین انحراف است.
 

بدون هیچ گونه اغراق و جانبداری باید این حقیقت را پذیرفت که مردم با مشاهده سریال یوسف پیامبر(ع) و با بررسی شیوه مدیریتی و رفتار یوزارسیف ، ناخودآگاه به یاد احمدی نژاد می افتند. البته بیان این نکته هزینه هایی نظیر تهمت همسان خواندن احمدی نژاد و حضرت یوسف(ع) را برای نگارنده بدنیال خواهد داشت غافل از اینکه برخی از همین دوستان چندی پیش بزرگ خود را حسین(ع) زمانه ! خوانده بودند! .


 علی ایحال نوشتاری که هم اکنون مقابل دیدگان شماست مختصراً وبصورت تیتروار به برخی «شباهتهای رفتاری» یوزارسیف و محمود احمدی نژاد اشاره خواهد کرد که ممکن است این وجوه تشابه میان هر شخص دیگری و یوزارسیف برقرار باشد.


الف) ساده زیستی:


یکی از اصولی که همواره در راه و رسم اولیای الهی بر آن تاکید شده است ساده زیستی می باشد خصوصاً برای حاکمان و سردمداران که «بایدهمانند فقیرترین سطح جامعه خود زندگی کنند» ساده زیستی یوزارسیف از آنجایی آغاز می شود که نسبت به سوار شدن بر تخت روان به همراه زلیخا اکراه می ورزد و چه مشهور است تصاویر رئیس جمهور ایران درحال صبحانه خوردن، آنهم بر سفره ای که جز نان وپنیر چیزی در سینه خود ندارد.


همان که  از زبان های فراوانی شنید:«قیافه احمدی نژاد بدرد رئیس جمهوری نمی خورد» ولی بازهم با همان صداقتی که برآمده از روحیه انقلابی اوست اینگونه گفت:«اگر بدرد ریاست جمهوری نمی خورد بدرد نوکری مردم که می خورد!»


ب)انس با محرومان:


وقتی یوزارسیف نوجوان غذای شاهانه قصر را میان برده ها (که این مسئله را در رؤیا ها هم تصور نمی کردند) تقسیم می کرد وزمانیکه قلب خود را وقف مستمندان «تپس» کرده بود شاید امیدوار بود که روزگاری رئیس جمهوری دغدغه اول ذهنی اش رسیدگی به امور محرومین ومرتفع کردن مشکلات نقاط محروم باشد.


شاید در دل می دانست که روزگاری حاکمی با الگوبرداری از راه و روش اولیاء رسیدگی به مستمندان را به یک ارزش اجتماعی تبدیل می کند. وقتی یوزارسیف نزدیکترین افراد به خود را از میان غلامان صالح و زندانیان توبه کرده انتخاب می کرد شاید گمان می برد که روزی احمدی نژاد به سهم خواهان همیشگی پشت پا بزند ! همانانی که امروزه به همین جرم پروژه «عبور از احمدی نژاد » را کلید زده اند!  


پ) تحولگرایی:


 شلید بهترین مثال برای تحولگرایی یوزارسیف زمانی باشد که وی به ناحق وارد زندان زاویرا شد .زندانیان «عادت» کرده بودند که در لباس های کثیف زندگی کنند، «عادت» کرده بودند که وقت خود را «تلف» کنند. در این سوی قیاس می توانیم هزاران «عادت» را بیان کنیم که نهایتاً به «تلف» شدن منابع مالی، انسانی و فرهنگی مان منجر می شد.چه عادت بدی بود وقتی برخی مسئولان سوار خودروهای 500میلیونی می شدند!(البته این مسئله هنوز هم به صفر نرسیده)


یوزارسیف همت کرد وتوانست «پس از پشت سرگذاشتن مقاومت برخی زندانیان» زاویرا را به محلی برای عبادت خدای یگانه مبدل سازدو احمدی نژاد هم برای متحول ساختن اقتصاد بیمار ایران دستور جمع آوری اطلاعات آماری خانوارها را صادر کردتا در زمان « تشدید تحریم» ها بر مرد فشار کمتری وارد شود.


ت) مردمداری:


همه شاهد بودند که مردم چگونه از برخورد متفاوت یوزارسیف شگفت زده شده بودند وقتی که بدون هیچ گونه پرده و حجابی بی مهابا در میان مردم حضور پیدا می کرد و از نزدیک بصورت «چهره به چهره» از آنان دلجویی می نمود بهترین مثال برای درک بهتر این مدعاست است.


و در این سوی نوشتار محمود احمدی نژاد زمانیکه بر خودروی بدون حفاظ و روباز ریاست جمهوری سوار شد وبرای مردم دست تکان داد، نموّی از شیوه برخورد بزرگان دین را به نمایش گذاشت و چه بسیار دلسوزانی که به وی اینگونه گفتند «ممکن است کائنان قصدجان شما را بکنند!» ، هم دیدند که عده ای«هرچند اندک» برای ملاقات با عزیز مصر آمده بودند و از «ظلم کائنان با سابقه طولانی!» به ستوه آمده بودند و یوزارسیف خود «جلوتر از محافظ ها» به میان آنها آمد و وعده پیگیری داد و «پیگیری نمود».


ج) پرکاری:


چشم های نیمه قرمز یوزارسیف که تا پاسی از شب به همراه «کارشناسان» ساخت سیلو مشغول تهیه نقشه ها بود به خوبی گواه بر آن دارد که همواره شیوه حاکمان الهی «باید»اینگونه باشد. اگر عکس محمود احمدی نژاد سال 83را با احمدی نژاد 87 مقایسه کنیم بخوبی درمی یابیم که این پیری نمی تواند به جهت حتی 8ساعت و12ساعت کار فشرده در شبانه روز باشد.این قضیه از آنجایی آب می خورد که برخی نزدیکان رئیس جمهور ایران از فعالیت حدود20ساعته وی خبر می دهند.


ه) اعتماد به نیروهای جوان:


یوزارسیف نزدیکترین افراد خود را از میان آنانی انتخاب می کند که در ظاهر «القاب بزرگ وتجارب طویل» ندارند اما به جهت تعهد و کارآمدی موفقیت های بزرگی کسب می نمایند و می توانند خشکسالی بزرگ مصر را کنترل کنند.چه کسی گمان می کرد «ایناروس جوان» بتواند در امور مملکت نقش آفرینی کند؟!


اعتماد به نیروهای جوان پس از سالهای جنگ تحمیلی افول چشمگیری داشت و این روند تا جایی ادامه یافت که در آغاز فعالیت دولت نهم کمتر میزی حتی در رده های پایین به جوانان سپرده می شد مگر« افرادی خاص! ». با روی کار آمدن دولت نهم گرایش شدیدی از سوی جوانان برای اداره امور نمایان شد که بازخور رویکرد جوانگرایانه شخص رئیس جمهور ایران بود . امروزه بسیاری از مدیران رده بالای کشوری از جوانان متولد انقلاب برگزیده شده اند، مشاوران جوان رئیس جمهور و استانداران روح نشاط و تحول گرایی که لازمه رشد و بالندگی است را در دستگاه ها تقویت کرده اند .


و)سفرهای استانی:


«من باید به تمام شهرهای کوچک وبزرگ مصر سفر کنم» و «از وضعیت شهرهای مختلف آگاه شوم» این ها جملاتی بود که یوزارسیف در ابتدای سفرهای استانی خود عنوان کرد وسرکشی به طبقات مختلف جامعه را بهترین دلیل برای سفرهای«کم هزینه» خود دانست.


از سویی در انتخابات نهم ریاست جمهوری ایران کاندیدایی گمنام در رسانه ها اینگونه گفت:«دولت فقط متعلق به تهران نیست!»، «دولت خدمتگزار هر دو هفته یکبار جلسه رسمی خود را در یک استان برگزار خواهد کرد و به بررسی مشکلات شهرهای کوچک وبزرگ آن خواهد پرداخت». چرخ روزگار چرخید و برخلاف اکثر نظرسنجی ها، همین کاندیدای گمنام در رقابتی ترین انتخابات ایران پیروز شد، دیری نپایید که وعده خود را عملی کرد و برای شروع عازم «محرومترین» استان کشور شد. سفرهای استانی فاصله میان دولت ومردم را به نقطه صفر نزدیک کرد و گامی عظیم در جهت پیشرفت شهرهای کوچک و بزرگ برداشته شد.البته باید پذیرفت که تحقق صد در صدی اهداف سفرهای ریاست جمهوری مستلزم وجود نمایندگان و مدیران دلسوز و پیگیر در هر شهر است و متاسفانه بدلیل برخی کم کاری ها برخی مصوبات دولت دست نخورده باقی مانده  لکن حجم کارهای انجام شده به قدری است که حتی بدبین ترین انسانها می توانند از این نواقص چشم پوشی کنند.


ن)جبهه فراگیر دشمنان:


تفاوت دشمنان یوزارسیف در آن بود که برخی «خودی ها» هم در جبهه دشمنان وی قرار گرفتند. وقتی که صحبت از نابودی «آمون» که همانا از«سابقه» پرستش بالایی در میان مردم برخوردار بود و «احترام و حرمت» خاص برایش قائل بودند به میان آمد بسیاری نظیر مادر پادشاه و برخی محافظان که تا پیش از این در جبهه خودی قرار داشتند به جمع دشمنان عزیز مصر پیوستند و شدت کینه آنان به حدی رسید که «قصد جان یوزارسیف را کردند!» لازم بذکر است که این دشمنان از قدرت مالی بالایی برخوردار بودند اما غافل ازاینکه «خداوند حافظ بندگان صالح خود است».


درپایان:


از آنجایی که کارساخت این مجموعه در زمان ریاست جمهوری «سیدمحمدخاتمی» آغاز گردید فرضیه سفارشی بودن آن محکوم به شکست است لکن تاکید می کنم که شباهتهای رفتاری یوزارسیف و احمدی نژاد نباید از جانب افراد سطحی نگر بعنوان معصومیت احمدی نژاد و یا مقایسه با پیامبر الهی تلقی شود.


چهارچوب های اصول دین خداوند همواره در طول تاریخ ثابت بوده و هرکسی از این روش ها که همانا دستورات صریح قرآن است پیروی کند به اولیای الهی شبیه تر خواهد بود.


88/7/23
8:44 عصر

وقتی یک زن جوان عصبانی می شود...!

بدست اسماعیل معنوی در دسته

یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود . چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید. برروی یک صندلی دسته‌دارنشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

در کنار او یک بسته بیسکوئیت بود و مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند.

وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.

پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد»

ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت ، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنش نشان دهد.

وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، با خودش گفت:حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟!

مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد. این نهایت  پرروئی بود! زن حسابی عصبانی شده بود. در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد بیسکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد... در صورتی که خودش آن موقع که فکر می‌کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت‌هایش می‌خورد خیلی عصبانی شده بود و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت‌خواهی نبود.

منبع: وبلاگ قشنگ کوله بار

بسکویت

88/5/22
1:18 صبح

سپر...!

بدست اسماعیل معنوی در دسته حجاب

کاش می شد یه جوری این مسئله رو برای آقایون هم به تصویر کشید

h

88/3/13
4:4 صبح

نوین آمد...

بدست اسماعیل معنوی در دسته نوین

به لطف الهی و با همکاری جمعی از دوستان وبلاگ نویس نخستین شماره از هفته نامه نوین خوزستان با تیرا بالای بیست هزار نسخه منتشر شد(البته این نشریه در خوزستان فعلا هر ماه یکبار چاپ می شود)صفحه اول و دوم هم اکنون مقابل دیدگان شماست


88/2/10
1:34 صبح

باربی سازی دختران

بدست اسماعیل معنوی در دسته باربی، دختران، عروسک

وقتی هنوز کلاس پنچم دبستان بودم و تازه عروسک های دارا و سارا به بازار آمده بودند خیلی برایم تعجب آور بود که چرا در تلویزیون ما این همه برای این عروسک ها تبلیغ می شود .یکروز دلیل این موضوع را از خواهر بزرگترم سوال کردم ولی در جوابم پاسخ قانع کننده ای نداد من که انگار جوابم را از قبل اماده کرده بودم سریع گفتم ( می دونی آجی این امریکایی ها بوسیله باربی می خوان مخ ما رو به کار بگیرن و ما هم درمقابلش دارا و سارا رو ساختیم) خواهرم حرف من رو قبول نکرد ولی برادرم که ارشد خونواده بود از اتاق کناری بلند فریاد زد (بابا این بچه راست میگه!) و حالا من امروز بعد از سال ها در تبیان مقاله ای را خواندم که در دوران کودکی موضوعیت آن را درک کرده بودم.موضوعیتی که هنوز هم بسیاری از بزرگان اسیر آن هستند.  

ویژگی های باربی:

 این جک رایان بود که به خاطر استعداد ویژه اش در شناخت فرم بدن زنان، لی لی را به چهره ای آنگلوساکسون تبدیل نمود و سرانجام باربی را خلق کرد. دختر 20 ساله ای که پاهای بلند و فیزیک بدنی لاغری داشته و نمایشگر  یک قد 195 سانتی متری است. باید توجه داشت که این ویژگی نمایشگر دوران جوانی یک دختر است و از همین جا می توان به الگوسازی باربی برای آینده کودکان به خوبی پی برد.  

چهره باربی:

طراحی چهره باربی به گونه ای اغراق گونه صورت گرفته که جامع اکثر زیبایی های متصور باشد و البته این طراحی بسیار ماهرانه صورت پذیرفته است. «موی بور و طلایی، گردن باریک و کشیده، گونه های برآمده، دماغ و دهان کوچک، چشمانی درشت و آبی، لبانی پرگوشت، چهره  شاداب، پوست روشن، پیشانی و سری متناسب و ... مجموع اعضای چهره ی باربی را تشکیل می دهد که به ندرت- حتی با هنرمندی تیغ جراحی پزشکان حاذق- هم زمان در یک فرد جمع می شود.  

فرم لباس باربی:

لباس های ظریف، خوش رنگ و خوش دوخت باربی محصول هنر و دستان بزرگترین طراحان لباس دنیاست که در کمپانی متل گرد هم آمده اند. هیچ عروسکی تا به حال به اندازه باربی لباس متنوع، زیبا و اشرافی به تن نکرده و این تنها اختصاص به دختری دارد که نماینده فرهنگ آمریکایی و نمایشگر یک زن تمام عیار آمریکایی است.

«عریان گرایی، اشرافی گرایی و مصرف گرایی سه مولفه اصلی لباس های باربی است؛ لباس هایی که زرق و برق خیره کننده اش، جلوه ی شهوانی اندام باربی را مضاعف می کند.» 

تنوع باربی:

باربی برای اینکه بتواند نقش تربیتی خود را ایفا کند باید پاسخگوی تمامی سلایق و علاقه ها باشد و در نقش های گوناگونی ظاهر شود.

باربی پرستار، باربی معلم، باربی خلبان، باربی ژیمناست، باربی خواننده و ... برای تحکیم الگوسازی این عروسک متولد شده اند. همچنین برای پذیرش این عروسک از سوی ملیت های گوناگون باربی با حفظ استیل بدنی اش (اصالت آمریکایی) در رنگ ها و ملیت های گوناگون نیز ظاهر شد؛ باربی هندی، آفریقایی، چینی، لهستانی و ...

باربی انتحاری:

باربی این بار در نقش سیاسی ظاهر شده و می کوشد با تمسخر ارزش های والای اسلامی، شهادت طلبی را به مثابه امری غیر منطقی و منفور جلوه دهد.

«باربی انتحاری و شهادت طلب که پس از فریاد ا... اکبر با فشردن ضامن کمربند انفجاریش منفجر می شود به طور غیر مستقیم تلاش می کرد تا فرهنگ شهادت طلبی یا تنها سلاح پیروز و بی رقیب مسلمانان را در میان کودکان به تمسخر گیرد... »

باربی نظامی و ضد تروریست:

یکی دیگر از کارکردهای باربی تهییج سربازان آمریکایی با پوشیدن یونیفرم نظامی و به دست گرفتن اسلحه ی آمریکایی است. این بار باربی وظیفه دارد افکار عمومی جوانان را با مقاصد جنگ طلبانه ی طراحانش همراه کند:

« در طول جنگ عراق و آمریکا در سال 1990 عروسک باربی با پوشش نظامی آمریکایی به تهییج افکار عمومی پرداخت. پس از واقعه یازده سپتامبر نیز باربی با پوشیدن یونیفرم نیروهای نظامی ضد تروریست با ایفای نقش جدید خود به تهییج افکار عمومی پرداخت، تیتر آگهی تبلیغاتی باربی برای نبرد ضد تروریست این بود: باربی- روح آمریکایی»    

باربی و رسانه ها:

برای دستیابی به اهداف پیش بینی شده و کارکردهای مورد انتظار، این بازیچه  استراتژیک باید به گونه ای متفاوت و در اندازه قابل قبول و با در نظر گرفتن تمام ظرایف هنری و فنی تبلیغ شود. چرا که عصر، عصر ارتباطات است و هر پدیده ای برای حفظ بقا و افزایش تاثیر خود ناچار از در نظر گرفتن حمایت رسانه ای و تبلیغی خویش است.

نباید از یاد برد که یکی از کارکردهای رسانه نزدیک نمودن سلیقه  مصرف افراد به یکدیگر  و کمک به فراگیری استفاده از یک کالاست.

«در سال 2001 عروسک باربی در اولین فیلم کامپیوتری خود به نام باربی و فندق شکن ظاهر شد و از آن پس تاکنون تعداد قابل توجهی فیلم کامپیوتری- انیمیشن- فیلم سینمایی و مستهجن  در مورد باربی تولید شده است.»

یکی از نکات جالب توجه در حمایت رسانه ای از باربی سایت اینترنتی آن است. سایتی که پس از ورود به آن نشانگر شما هم تغییر شکل داده و به پروانه ای بال زنان تبدیل می شود. افراد پس از ورود به سایت « در یک قسمت می توانند بازی کنند، در جایی دیگر با باربی در کنار دریا قدم بزنند یا در منزل جشن تولد بگیرند و ... » و همین امر جذابیت بسیار بالایی برای کودکان ایجاد نموده است.

باربی و صنعت:

همانگونه که اشاره شد استیل زندگی آمریکایی باید معرف همه  بخش های زندگی باشد. در اینجا صنعت به کمک فراگیری باربی آمده است. امروزه اکثر نیازمندی های دختران با تصویر، رنگ و تبلیغ باربی در بازار کشورهای مختلف از جمله کشور خودمان یافت می شود. آنچنان که به گفته یکی از کارشناسان می توان با هزینه ی حدود یک میلیون تومان، تمام مایحتاج یک دختر را که تبلیغ کننده باربی باشد از بازار جمع آوری نمود، از لوازم التحریر گرفته تا لوازم بهداشتی- آرایشی، انواع لباس، کیف، کفش، خوردنی های مورد علاقه ی کودکان و ... .

فراگیری و فروش قابل توجه این محصولات باعث رونق بیش از پیش اقتصادی این عرصه گردیده و زمینه ی تولید آن با کیفیتهای گوناگون و به منظور تامین سطوح مختلف درآمدی را فراهم نموده است.  

تاثیرات مخرب عروسک باربی:

این مساله از زوایای گوناگون قابل تقسیم بندی بررسی است. از یک سو می توان به تقسیم بندی مخاطبان و بررسی تاثیرات مخرب آن اشاره نمود و از سویی می توان به تفکیک موضوعی و بررسی آثار مخرب آن در هر یک از موضوعات پرداخت. نظر به اختصار این مقال و از نگاه موضوعی به چند مورد اشاره می شود:

بلوغ زودرس:

یکی از کارکردهای باربی پر رنگ نمودن غرایز جنسی در ذهن دختران و آموزش روابط جنسی است و به تعبیر برخی فعالان ضد باربی، آموزگار سکس است در حالی که توان عشق آفرینی ندارد.

تقلیل حیا و ترویج اخلاق جنسی مورد نظر باربی از آنجا آغاز می شود که کودک نه تنها می تواند به تعویض لباس های زیر عروسک اقدام کند که به این کار نیز تشویق می شود و در بسیاری از اوقات با اندام جنسی عروسک سر و کار داشته و به تدریج قبح دیدن آن در نظر کودک می شکند.

تامل در این موضوع که کودکان در اثر آلودگی ذهنشان به این موضوعات و بلوغ زودرس جنسی، فرصت حضور در دنیای زیبا و دوست داشتنی کودکی را خیلی زود از دست می دهند، تاسف آور است. 

 سوء تغذیه:

اگرچه فرم بدن باربی به گونه ای طراحی شده که بعید به نظر می رسد هیچ زنی بتواند با ویژگی های فیزیکی آن به حیات خویش ادامه دهند، اما در اثر تبلیغات، ویژگی های باربی به مثابه«ملاک زیبایی زن امروز»، باعث شده که بسیاری از زنان و دختران با اتخاذ رژیم لاغری و تلاش در جهت شبیه شدن به فیزیک بدنی باربی در دام بیماری های سوء تغذیه همچون آنورکزیا و بولیمیا گرفتار شوند.

« طبق آمار در آمریکا از هر پنج دختر دانشجو یک نفر به بیماری کم غذایی مبتلا است و در سال حدود بیست درصد از افراد مبتلا به این بیماری ها جان می سپارند.این مساله به قدری رایج و نگران کننده است که در برخی از دانشگاه های آمریکا، مواد غذایی رژیمی مانند سالاد در غذاخوری دانشگاه به طرز ماهرانه ای با مواد نشاسته ای آغشته می شود که دانشجویانی که تنها از سالاد تغذیه می کنند دچار بیماری کم غذایی نشوند.»

باید توجه داشت که نه تنها دانشجویان که بازیگران و هنرمندان زن با صرف هزینه های فراوان و با کمک جراحان ماهر زیبایی صورت و شکم، تلاش می کنند اندام خود را با اندام باربی، ملکه زیبایی زنان تطبیق دهند.

مصرف گرایی و تجمل :

پیش تر به این نکته اشاره نمودیم که بزرگترین طراحان لباس دنیا به کمک کمپانی متل شتافته و به طراحی ظریف و زیبای لباس های گوناگون باربی می پردازند . این لباس ها اغلب تجملاتی و متعلق به طبقه ی ثروتمند جامعه است و اگر چه کودک را در رویای زیبای آینده  استفاده از آن غرق می کند اما درکناراین حسرت رسیدن به آن نیز دردل او به جای می گذارد . نه تنها لباس که زیورآلات باربی نیز بسیار گران هستند . باربی به ترویج تجمل و مصرف گرایی با توجه به تنوع بیش از حد می پردازد و این یکی از ویروس های کشنده  فرهنگ غربی است که باربی به مثابه یک بیمار ، آن را در میان دختران دیگر سرزمین ها می پراکند و ایشان را به بیماری مهلک مصرف گرایی ، تجمل و مادی گرایی دچار می کند .

 

                                                              نویسنده: روح الله کاظمی زاده

 

    

                                                                                                  

 


<      1   2   3      >