انتخابات دهم رياست
جمهوري در فاز جديد ، وارد حساسيت نويني گرديده که درآن دو مقوله اصلاح
طلبي و اصولگرائي ، نيازمند بازتعريف و تبيين مفهوم و تعيين مصداق جديد مي
نمايد . جمعي از اصولگرايان و يا به تعبيري همان محافظه کاران سابق چنين
وانمود مينمايند که جناح مقابل آنان از اصول ، مغفول مانده و بناي بر
ساختار شکني به نفع بيگانگان را دارند و با اين تبيين عوامفريبانه تلاش
خود رادر جهت حفظ و بقاي بر قدرت مضاعف نموده و در تخريب شخصيت هائي که
خود پايه گذار آن اصول در نظام موجود بوده اند به هر وسيله اي متوسل
ميگردند .
از
منظر اصلاح طلبان ، اصلاح طلبي ، غفلت از اصول نبوده بلکه به اعتقاد آنان
اصرار بر بقاي معيارهاي ناکارآمد ، مانع توسعه و پيشرفت امور بوده و آن
اصول و معيارها را نيازمند بازنگري و اصلاح ميدانند .
شعارها
و وعده هاي انتخابتي تحقق نايافته دولت نهم از جمله : وعده آوردن نفت
برسفره هاي مردم ، وعده اعلام اسامي مراکز و باندهاي مافياي اقتصادي و
تحقق عدالت و مهرورزي ... از موارد برگرفته ازديدگاه منتسب به اصولگرائي
است که در يک دوره کاري چهار ساله عليرغم بهره مندي از مواهب و پشتوانه
هائي همچون حاکميت يکدست و بالاترين درآمد نفتي در تاريخ حيات نظام جمهوري
اسلامي ، ناکارآمدي اين ديدگاه را به اثبات رسانيده است .
در
اين رابطه از علل و عوامل مؤثر در اين عدم توفيق را ميتوان وابستگي اين
ديدگاه و نگرش به عقبه اي فکري و ذهني دانست که ناکارآمدي آن در کوران
انقلاب آزمايش شده و در زمان حيات بنيانگذار جمهوري اسلامي نيز بايکوت
گرديده بود ،که تلاش دولت نهم دراحياي اين ديدگاه به روش آزمون و خطا اين
ناکارآمدي را اثبات مجدد نمود .
اما
برتري اصلاح طلبي مبتني بر اصولمداري ميرحسين که در بحراني ترين شرائط
کشور بامقايسه شاخص هاي اقتصادي ، سياسي و فرهنگي به اثبات رسيده مبتني به
نگرشي اعتقادي است که اصالت آن به عنوان اصول انقلاب مورد تأييد صاحبان
انديشه اي است که به دور از طمع به مناسب حکومت و قدرت از پشتوانه اي
مردمي نيز برخوردار ميباشند .
اينجاست
که ديدگاه ميرحسن موسوي را بايد نماينده تفکري دانست که با پشتوانه
اعتقادي آزموده و غير وابسته به مباني فکري ذهن گرا ، براي تحقق اصلاحاتِ
مبتني بر اصول ميتواند مورد اعتماد واقع گردد .